فقط با سايه ي خودم خوب ميتوانم حرف بزنم ،

 


اوست كه مرا وادار به حرف زدن مي كند ،


 فقط او ميتواند مرا بشناسد ، او حتماً مي فهمد ...


 مي خواهم عصاره ، نه ،


 شراب تلخ زندگي خودم را چكه چكه در گلوي خشك سايه ام چكانيده به او بگويم:


 ايــن زنـــــدگــــي ِ مـن اســت !

 

 


نوشتمش در : <-TagName->
یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:, 17:22 |- رضا -|

 باورش کمی سخت است

 
اما باور کن پدرانمان هم
 
تمام شب های مهتابی عاشق بوده اند
 
وقتی به دود سیگارشان خیره می شدند و
 
باد در پیراهن بلند زنی می وزید
 
که بهار نارنج می چید و
 
به مردی که _ فرض کن _
 
برای تماشای بهار آمده ،
 
لبخند می زد
 
باورش کمی سخت است ، می دانم
 
اما بارها به ماه گفته ام طوری بتابد
 
که بغض راه گلوی پنجره ای را نبندد
 
مخصوصا اگر باد
 
با خاطره ی بلند پیراهن زنی وزیده باشد
 
بارها گفته ام این شهر بهار ندارد
 
باغ ندارد
 
بهار نارنج ندارد
 
و آدم اگر دلش بگیرد
 
دردش را به کدام پنجره بگوید
 
که دهانش پیش هر غریبه ای باز نشود ؟
 

نوشتمش در : <-TagName->
یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:, 17:11 |- رضا -|

 مثل بادبادکی که دست کودکش را گم کرده باشد

رها می شوم توی آسمان تو که اگر نبودی زمین معنا نداشت
 
آخر خیلی وقت است دیگر پاهایم روی زمین نیست
 
درست از وقتی دستم را گرفتی
 
من راه رفتن بلد نبودم و تو پریدن یادم دادی
 
ولی ندانستی باد مرا می برد اگر دستت نباشد
 
خفه می شوم اگر هوای تو نباشد
 
خودت رها بودی مرا چرا رها کردی
 
مرا به باد سپردی که پریدن یاد بگیرم یا راه رفتن فراموش کنم
 
حالا این منم بی تو
 
بی هوای تو
 
بی دستان تو
 
بی مقصد ، بی مقصود
 
بی هیچ امیدی به رسیدن
 
اصلا می فهمی چه می گویم ؟؟؟
 
به همین سادگی بر بادم دادی گلم
 
اینها را گفتم تا بدانی چرا دوستت دارم...

نوشتمش در : <-TagName->
یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:, 15:54 |- رضا -|

 

 

" مادرم ".....

مرا ببخش

دردِ بدنم بهانه بود ،

کسي رهايم کرده

که صداي بلند گريه ام

اشک هايت را درآورد ...

 


نوشتمش در : <-TagName->
یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, 17:8 |- رضا -|

                                                              سالها رفت و هنوز

 

یک نفر نیست بپرسد از من

 

که تو از پنجره عشق چه ها می خواهی

 

صبح تا نیمه ی شب منتظری

 

همه جا می نگری

 

گاه با ماه سخن می گویی

 

گاه با رهگذران

 

خبر گمشده ای می جویی

 

راستی گمشده ات کیست؟کجاست؟

 

صدفی در دریا است؟

 

نوری از روزنه فرداهاست؟

 

یا خدایی است که از روز ازل پنهان است؟

 

بارها آمد و رفت

 

بارها انسان شد

 

وبشر هیچ ندانست که بود

 

خود اوهم به یقین آگه نیست

 

چون نمی داند کیست

 

چون ندانست کجاست چون ندارد خبر از خود که خداست

 

قیصر امین پور

 


نوشتمش در : <-TagName->
یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, 17:6 |- رضا -|

گفتمش آغاز درد عشق چیست ؟ گفت آغازش سراسر بندگیست

گفتمش پایان آن را بگو ؟ گفت پایانش همه شرمندگیست

گفتمش درمان دردم را بگو ؟ گفت درمانی ندارد ٬ بی وفاست .

گفتمش یک اندکی تسکین آن ؟ گفت تسکینش همه سوز و فناست . .


نوشتمش در : <-TagName->
شنبه 21 بهمن 1391برچسب:, 9:11 |- رضا -|







 


نوشتمش در : <-TagName->
جمعه 3 آذر 1391برچسب:, 8:45 |- رضا -|

http://daftareshghe.persiangig.com/image/shekastam_o_nayamadi.jpg

 

 



تنها عشق منی
تنها عشق منی
A
 

عکس بیشتر در ادمه مطلب

 


نوشتمش در : <-TagName->
ℭoη†iηuê
چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:, 12:55 |- رضا -|

چیه دلم گرفتی واسه چی داری گریه می کنی؟
چیه دلم شکستی واسه کی داری گریه می کنی؟
چیه دلم غریبی چی دیدی داری گریه می کنی؟

میگی گذاشته رفته اونی که مثل نفس تو بود.......
میگی دلت و شکسته اونی که همه ی کس تو بود............
میگی دیدی نمونده پای همه حرفهایی که زده بود................

دل من میدونم داری دیوونه میشی اما باز بی خیالش..............
دل من میدونم داری ویروونه میشی اما باز بی خیالش.....................
 

 


نوشتمش در : <-TagName->
چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:, 12:49 |- رضا -|

رفت یکی بر سر بازار و خواست

از دهن رهگذران حرف راست

گفت ظریفی ، سخن اینجا مجو

خلق ، ندارد به دهن آرزو

مردم از آنجای خود آگاه نیست

جون همه خویشند ، به ما راه نیست

یا تو به دنبال طبیبی و او

بر سر بازار مکن جستجو

یا تو مرادی و مدد گاره ای

یا تو مریدی و پی چاره ای

هردو از این قسم ، سخن ناورند

 آنچه ببینند ، همان میخرند

گفت : به میخانه ندیدم کسی

گفت : در آنجا نشود هر کسی

گفت : به مسجد که کسی راست نیست

گفت: نگو راست ، که بر خواست نیست

مرد که شد بر سخن این و او 

منزل خود را نکند جستجو 

گفت : تو اینجا به چه حاجت شدی ؟

گفت : تو با آینه ای ، ما  شدی

.

.


نوشتمش در : <-TagName->
چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:, 12:36 |- رضا -|

ϰ-†нêmê§

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد